اول دفتر
دفتر شعر
دفتر مجازی شعر
آرشیو موضوعی شعر و جستجو
فیدخوان شعر
شعر عاشورایی
مقالات و یادداشت ها
کتابخانه
ویژه نامه ها
شهید جمهور، مجموعه اشعار برای شهید ابراهیم رییسی
برای ایران
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان 98
نجمه زارع
ویژه نامه شعر وحدت اسلامی
شعر انتظار
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب، رمضان 1403
شعر رضوی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان 97
قیصر امین پور
ویژه نامه شعر انقلاب اسلامی
شعر اربعین
شعر فلسطین - شعر ضد صهیونیستی
شعر برای حاج قاسم سلیمانی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان ۱۳۹۶
شعر فاطمی
شعرخوانی شاعران آیینی در محضر رهبر حکیم انقلاب ۱۳۹۵
شعر پاییز
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب رمضان 1402
شعر برای شهید محسن فخری زاده
رمضانیه
ویژه نامه فاجعه منا
بهار و انتظار
شعر دفاع مقدس
|
ورود
|
ورود
اول دفتر
+
دفتر شعر
دفتر مجازی شعر
آرشیو موضوعی شعر و جستجو
فیدخوان شعر
شعر عاشورایی
مقالات و یادداشت ها
کتابخانه
+
ویژه نامه ها
شهید جمهور، مجموعه اشعار برای شهید ابراهیم رییسی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب، رمضان 1403
شعر فلسطین - شعر ضد صهیونیستی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب رمضان 1402
برای ایران
شعر رضوی
شعر برای حاج قاسم سلیمانی
شعر برای شهید محسن فخری زاده
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان 98
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان 97
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان ۱۳۹۶
رمضانیه
نجمه زارع
قیصر امین پور
شعر فاطمی
ویژه نامه فاجعه منا
ویژه نامه شعر وحدت اسلامی
ویژه نامه شعر انقلاب اسلامی
شعرخوانی شاعران آیینی در محضر رهبر حکیم انقلاب ۱۳۹۵
بهار و انتظار
شعر انتظار
شعر اربعین
شعر پاییز
شعر دفاع مقدس
شاعران
جهت استفاده از این ماژول وارد "تنظیمات ماژول" شده و آن را پیکربندی نمایید.
اشعار محمدامین جعفری حسینی
متولد:
ای مالک! خوش به حالمان که نیستیم / محمدامین جعفری حسینی
تو هم بالاخره، در آتش سوختی
ابراهیم!
هی گله گله گوسفند به تپه ها بردی
آتش دست و پا کردی
به سرنوشت سیب زمینی ها فکر کردی
و خوشحال شدی
که مثل آنها نیستی
یادت به خیر
می نشستی و
بی آن که نُت ها چیزی از تو بدانند
بی تماشاچی
برای حضار نی ناله می کردی
مثل بابابزرگ ها
مثل خدانظر
که گوسفندهاش
به موسیقی دیگری عادت نکرده اند
حیف شد
درس امروزمان کمی شیرین بود
درسی از نهج البلاغه
ای مالک!
خوش به حالمان که نیستیم
یک عده بعد از ما
نشسته اند از کمبودها حرف می زنند و
نسبت به محیط و مساحت روستا
حجم فاجعه را اندازه می گیرند
و گناه را به گردن آتش می اندازند
اما آتش باید باشد
حتماً باید باشد
تا عده ای دود بگیرند و
دادِمان را بدهند بنویسند
بعد از کلماتی مثل وعده
مثل هشدار
یا مثل همین کتابهایی که سوخت
بنویسند کنار بابا بعد نان
بنویسندکنار بابا بعد آب
و آب از آب تکان نخورد
می گویند
مسئولین امر نقشه هایشان را زیر و رو کرده اند
و همین فردا
روستامان را کشف کرده اند
و سرمای ما را
به رسمیت شناخته اند
نشر اکاذیب نباشد
عده ای
آخرین نامه های سرگشاده ی ما را
روی شیشه های بی بخار خانه هامان دیده اند:
«فتیله! فردا تعطیله»
حتماً دست خط های بچگانه ی ما
نخواندنی بوده است
که تعطیلمان نکرده اند
اما
به کوری چشم دشمنان
خودِ فتیله غیرت به خرج داد
و برای همیشه تعطیلمان کرد
یادمان به خیر
545
0